سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و آن حضرت را از فرموده رسول ( ص ) پرسیدند « پیرى را با خضاب بپوشانید و خود را همانند یهود مگردانید » گفت : ] او که درود خدا بر وى باد چنین فرمود : و شمار مرد دین اندک بود . اما اکنون که میدان اسلام فراخ گردیده و دعوت آن به همه جا رسیده ، هر کس آن کند که خواهد . [نهج البلاغه]

عمومی

 
 
شکست ایران در جنگ ماراتن:دروغی بزرگ(یکشنبه 87 مهر 7 ساعت 1:56 عصر )

جنگ ماراتن ، جنگیست بین داریوش بزرگ و یونانیان که طبق روایات تاریخنگاران یونانی ایرانیان در این جنگ شکست فاحشی خورده وسپس گریختند.یونانیان و بعد از آنها اروپاییان به حدی روی این مسئله پافشاری و تبلیغات انجام دادند که نه تنها مردم دنیا بلکه خود ایرانیان نیز بدون هیچگونه پژوهشی این مسئله را پذ یرفتند و باور کردند که شکست خورده ی این جنگ هستند.این مسئله حتی در کتاب های درسی ما هم کاملا مشهود است.حال بیایید نگاهی موشکافانه تر به این موضوع بیندازیم.
(نگاه دقیق به این جنگ نیاز به تفسیر و نوشته های طولانی دارد. من تا آنجا که می توانستم و به موضوع آسیبی نمی رساند سعی در خلاصه کردن نوشتار کردم اما به هر حال نوشتار قدری طولانی شد،پیشاپیش به این دلیل پوزش می خواهم.) 
بقیه در ادامه مطلب

الف-عقیده ی تاریخ نگاران متعصب  غربی:
در میان تاریخنگاران غربی هستند کسانی که به این واقعیت پی برده اند که حقیقت جنگ ماراتن چیزی خلاف عقیده ی همکاران متعصبشان است ولی اکثرمورخان غربی داستان جنگ ماراتن را اینگونه به تصویر میکشند که: «داریوش بزرگ به دلیل طمع و کشورگشایی(!!!!!!!) به خاک یونان یورش می برد وقسمتی از یونان از جمله میلت (از معدود شهر های حاصل خیز یونان که یونانیان به آن علاقه ی فراوان داشتند) را اشغال می کند.اما یونانیان به دلیل ترسی که از ایرانیان داشتند با اینکه بسیار ناراحت بودند اما شهامت انجام حرکتی در مقابل ایرانیان را پیدا نکردند.بعد از این اقدام داریوش بزرگ به فکر تسخیر آتن می افتد و به طرف آتن حرکت می کند
درمقابل آتنیها با دیگر شهرهای یونان از جمله پلاته متحد شده تصمیم به مقابله می گیرند.در این میان عده ای از بزرگان یونان با جنگ مخالفت  میکنند و تصمیم به تسلیم شدن می گیرند.اما نظر میلیتاد پسر کیمون که از بزرگان آتن است مقابله با دشمن است .سرانجام پس از رای گیری بین  بزرگان آتن  تصمیم به جنگ گرفته می شود .پس یونانیان در دشتی به نام ماراتن در مقابل لشکر ایران صف آرایی میکنند .تعداد سربازان ایرانی در این جنگ 200 هزار(و به قولی 600 هزار!!)نفر و تعداد یونانیان تنها 11هزار نفر می باشد .یونانیان با تعداد کم خود برای اینکه از گزند  تیراندازان ایرانی در امان باشند دوان  دوان  به سوی ایرانی ها حمله بردند  و ایرانیان که حیرت زده  شده بودند کاری از پیش نبردند».
طبق روایات در ابتدای جنگ ایرانیان قلب قشون یونان را شکافتند ولی یونانیان بر جناحین قشون ایران برتری یافتند، سپس افراد خود را جمع آوری کرده به قلب سپاه یورش بردند و پیروز شدند(؟!؟!؟!).در این جنگ عده ی کشته شده گان ایران 6هزار نفر و تعداد کشته شده گان یونان تنها 192تن(!)بوده است همچنین در این جنگ 7 کشتی از 600 (!!) کشتی ایران به دست یونان افتاد.تمامی این نظرات به خاطر نوشته های چند مورخ متعصب یونان از جمله هرودوت است.مورخان حال حاضر نیز نظرات غیر واقعی خودرا با ارجاع دادن به کتاب های امثال هرودوت و ژوستن  کاملا صحیح و غیر قابل انکار جلوه داده و به خورد ما می دهند.در واقع آنها با تغییرات اندکی که در رخداد ها به وجود می آورند همان نظرات امثال هرودوت را با نام خود به ما تحویل می دهند ویا اگر تحقیات مستقلی هم انجام می دهند نوشته های امثال هرودوت وکتیسیاس مبنای کار آنان است بدین ترتیب فردی که به دنبال واقعیت ماجرا است با دیدن کثرت مورخانی که به یک نتیجه گیری واحد رسیده اند، دیگر در باور گفته های آنان هیچگونه تردیدی برایش باقی نمی ماند و این در همه ی واقعیات تاریخی از جمله جنگ ماراتن صدق می کند.اما سوال ما در باره ی این جنگ این است چگونه ممکن است؟
ب- چگونه ممکن است؟
با توجه به نوشته های فوق سوال های ما از این تاریخنگاران اینها یند:

1-چگونه ممکن است که داریوش بزرگ برای طمع و کشور گشایی به یونان یورش برده باشد چه با توجه به آنچه ما از داریوش بزرگ می دانیم این کار با منش وی یکسان نیست و از طرف دیگر یونان نه خاک حاصل خیزی داشت و نه منابع اقتصادی مهم.اندک زمین های حاصل خیزی یونان(مانند میلت)از قبل در اختیار ایران بوده و یورش سپاه ایران بدانجا تنها برای فرو نشاندن شورشی بوده که به تحریک آتنیان به وقوع پیوسته نه برای فتح آنجا زیرا مناطقی نظیر میلت از قبل متعلق به ایران بوده نه یونان.

2-چگونه ممکن است که سپاه ایران200هزار(یا به قولی600 هزار!!)نفر باشد و آنگه ازسپاه 11هزاری یونانیان شکست خورده باشند.چه خود هرودوت نوشته است که از شدت مهارت و جنگ آوری سربازان ایرانی حتی نام سربازان ایرانی لرزه بر اندام سربازان یونانی می انداخته. همچنین گفته است که یونانیان اولین باری که شهامت نگاه کردن در چشمان سربازان ایرانی را پیدا کردند در همین جنگ بوده و قبل از آن سابقه نداشته و او آنان را به خاطر این عمل شجاعانه می ستاید!!. با این وجود حتی اگر 200هزار سرباز ایرانی سلاح ها را به زمین انداخته و به طرف یونانیان به صورت رژه ی نظامی حرکت می کردند 11هزار سرباز یونانی زیر دست وپای آنان خرد می شدند.

3-همانطور که در نوشتار بالا خواندیم، مورخان یونانی معتقدند که یونانیان بادویدن ناگهانی به طرف سپاه ایران آنها را حیرتزده کرده وبدین ترتیب از گزند تیراندازان آنان در امان ماندند.هرودوت می نویسد که یونانیان درکمتر از 8 دقیقه فاصله ی بین دو سپاه را پیموده، خود را به صفوف ایرانیان رساندند.اما سوال اینجاست که یونانیان چگونه توانستند فاصله ی1 میلی(حدودا 2 کیلومتری)بین دو سپاه را درکمتر از 8 دقیقه بپیمایند در حالیکه می دانیم که تنها مزیت سپاه یونان نسبت به سپاه سایر ملل نه شجاعت و یا مهارت بلکه استفاده از سلاح های فوق سنگین بوده که با وجود چنین سلاح هایی پیمودن چنین مسافتی در این مدت زمانی غیر ممکن می باشد.

4-اگر بر فرض محال یونانیان توانسته باشند اینچنین مسافتی را در این مدت زمانی(2 کیلومتر را در8 دقیقه!!)بپیمایند، پس در این مدت ایرانیان چه می کردند آیا تنها ناظر بر این ماجرا بودند؟هرودوت می نویسد که ایرانیان شگفت زده شده بودند و به همین دلیل فرصتی برای  واکنش موثر نداشتند.
سوال اینجاست که چگونه ممکن است فرمانده هان ماهر وکارآزموده ی ایرانی-هر چقدر هم که کار یونانیان تعجب آور بوده باشد-8 دقیقه در جای خود میخکوب شده باشند وهیچ واکنشی نشان ندهند.زیرا فرماندهان ایرانی می توانستند تنها با اعزام 3هزار تن سوار نظام  ازارتش200هزار(یا600هزار) نفری ایران بدون دخالت پیاده نظام ایرانی سپاه 11هزاری یونانیان را در راه هجوم به صفوف ایران  تارومار کرده جنگ را به سرعت و با پیروزی خاتمه دهند(همانطور که میدانید یکی از کار برد های اساسی سواره نظام در جنگ های باستانی زمانی بوده که   پیاده نظام در حال حمله به طرف دشمن، بدون پشتیبانی سواره نظام بوده است) 
 
5- در جایی دیگر از روایت این جنگ می خوانیم که در ابتدای جنگ سپاه ایران قلب سپاه یونان را شکافته و یونانیان راه فرار را پیش گرفته اند  اما با برتری که یونانیان در جناحین به دست آوردند عاقبت ایرانیان شکست خوردند.چگونه ممکن است که سپاه ایران قلب سپاه یونان را شکافته باشد وایرانیان شکست خورده باشند زیرا میدانیم در جنگها(به خصوص جنگ های باستانی)شکافتن ومنهدم کردن قلب سپاه دشمن تقریبا به معنای پیروزی است زیرا با اینکار سپاه دشمن به دو قسمت تقسیم میشود که راه ارتباطی با هم ندارند از این رو سپاهیان که مرکز را شکافته اند میتوانند به کمک جناحین شتافته سپاه دشمن را تارومار کنند.از طرف دیگر چطور می توان باور کرد که سپاه ایران مرکز سپاه یونان را شکافته باشد ولی تلفات یونان تنها 192نفر باشد.

6-هرودوت می نویسد پس از شکست ایرانیان(!!!)آنها به طرف کشتی هایشان فرار کردند سپس یونانیان آنها را تعقیب کردند وآنها سوار کشتی هایشان شده گریختند.نکته اینجاست که چگونه 200هزار سربازایرانی در حالی که یونانیان در حال تعقیب آنها بودند و بی نظم فرار می کردند  توانستند سوار کشتی بشوند. حتی اگر 6هزار تلفاتی که هرودوت نقل میکند را نیز از این تعداد کم کنیم باز هم سوار شدن بر کشتی در این شرایط غیر ممکن است زیرا سوار شدن این تعداد سرباز در کشتی به نظم و ترتیب خاصی نیاز دارد حال آنکه هرودوت می نویسد که سپاه یونان در حال تعقیب سپاه ایران بوده وایرانیان بی نظم فرار می کردند.هرودوت در طی این داستان (یا بهتر است بگوییم افسانه)هیچ اشاره ای به اسیر شدن ایرانیان نمیکند و این بیشتر ما را به این شک می اندازد که ایرانیان چگونه توانسته اند در آن مدت کوتاه طوری سوار کشتی بشوند که حتی یک اسیر هم ندهند.اگر ایرانیان واقعا با آن عده ی کثیر در حال فرار کردن بودند قبل از سوار شدن به کشتی باید همه کشته و به دریا انداخته  می شدند ویا حد اقل عده ای اسیر می شدند.پس چگونه ممکن است ایرانیان به همین راحتی موفق به سوار شدن در کشتی ها شده باشند؟.

7-دشت ماراتن دشتی بود به طول 9کیلومتر وعرض 3کیلومتر که باتلاقهایی از هر طرف این دشت را محاصره کرده بود.سوال اینجاست که چگونه این تعداد ایرانی در این دشت به جنگ پرداخته اند؟ با توجه به اعداد و ارقامی که در مورد سپاه ایران ذکر کرده اند باید گفت که این تعداد انسان، بسیار بیشتر از ظرفیت این دشت بوده است.یکی از افسران بلند پایه ی سپاه آلمان در جنگ جهانی دوم ضمن اظهار اینکه حتی یک هنگ(بین 1000 تا 1200 نفر)نیز به سختی در این محل به تمرین می پردازند، گفت وقایع این جنگ کاملا غیر واقعی است.حتی ناپلئون نیزشکست ایران  در این جنگ را لاف زنی چند گزافه گو میداند.

سوالات بالا سوالاتی هستند که همیشه مطرحند ولی تا کنون پاسخی به آنها داده نشده است.با توجه به نوشتار بالا سوالی که پیش می آید این است که  پس واقعیت این جنگ چگونه بوده است.
پ- واقعیت ماراتن:
نکته ی اول که کاملا به اثبات رسیده این است که حمله ی داریوش بزرگ نه برای کشور گشایی بلکه برای تنبیه یونانیان به دلیل شورش وآتش زدن معبد وجنگل مقدس سارد بوده زیرا همانطور که در بالا ذکر شد کشورگشایی با زور نه با منش جوانمردانه ی داریوش بزرگ همخوانی دارد ونه با موقعیت یونانی که مناطق حاصل خیز و معادن آن بسیار اندک بود.
دوم آنکه به طور حتم تعداد سپاهیان ایران بسیار کمتر از چیزی بوده که در منابع یونانی ذکر شده است.
بسیاری از تاریخنگاران مشهور نظیر منرو و گروندی سپاه ایران را کمتر از 40هزار نفر ذکر میکنندهمچنین ادوارد مایر معتقد است که سپاه ایران حدود 20هزار تن بوده اند و استاد پیرنیا عده ی سپاهیان ایران را کمتر از20هزار تن می داند.
سوم آنکه یقینا این جنگ در محلی به جز دشت ماراتن صورت گرفته است زیرا ماراتن به دلیل شرایط جغرافییایی نمی توانسته پذیرای جنگی بدین بزرگی باشد.
نکته ی چهارم اینکه به طور حتم تلفات این جنگ افسانه ای است واین چیزی است که عموم مورخان معاصر، روی آن اتفاق نظر دارند.
و نکته ی پنجم و مهمترین نکته اینکه مطمئنا ایرانیان در این جنگ شکست نخوردند. بسیاری از مورخان کار ایرانیان را، یک عقب نشینی استرتژیک برای حمله ی مستقیم به وسیله ی راه دریایی به آتن می دانند که به خاطر دویدن دسته جمعی یونانیان به طرف آتن با موفقیت پیش نرفت . لازم به ذکر است علت به وجود آمدن ورزشی به نام دو ماراتن همین دویدن دسته جمعی یونانیان به طرف آتن بوده(همانطور که می بینید غربی ها برای تبلیغ پیروزی خود در این جنگ از هیچ کاری فروگزار نیستند).
از روایات نو وجالبی که در مورد این جنگ نقل می شود(که از روایات هرودوت ودیگر تاریخنگاران یونانی بسیار منطقی تر به نظر  می رسد)روایت مربوط به دکتر امیر حسین خنجی می باشد.ایشان معتقند که جنگ ماراتن تنها رقابت بین دو رقیب قدرت در آتن بوده ونقش ایران تنها حمایت از یکی زین دو رقیب بوده است.ایشان داستان را اینگونه روایت می کنند که:«آتنیان به دلیل سختگیری حاکم خود برای برقراری ثبات وآرامش (نزد آتنیان همیشه نافرمان) بر او شوریده، سلطنت را از وی گرفتند.حاکم آتن نیز گریخته به لیدیه رفته وبه دولت ایران پناهنده شد واز شهریار لیدیه برای  باز پس گیری سلطنت تقاضای کمک نمود.در مقابل آتنیان پیکی را نزد شهریار لیدیه فرستادند واز وی خواستند که از کمک به حاکم مخلوع که(که نامش هیپیاس بود)خودداری ورزد.اما شهریارلیدیه به آنان گفت که باید داوطلبانه هیپیاس را بپذیرند در غیر این صورت لشکر می آراید.سران آتن از بیم آنکه شهریار لیدیه به آتن لشکر بکشد مردم جزایر ایژه را بر ضد ایرانیان شوراندند تا بدین وسیله شهریار لیدیه را مشغول دفع شورش کنند تا وی فرصت لشکرکشی به آتن را نداشته باشد.آتنیان خود نیز در این شورش شرکت می کنند وشبانه به سارد شبیخون زده و معبد مقدس سارد را آتش    می زنند اما موفق به تاراج شهر نمی شوند زیرا سربازان و مردم شهر بیرون آمده ،اقدام به دفاع از شهر می کنند در نتیجه یونانیان مجبور به فرار می شوند سپاه سارد آنها را تعقیب کرده، قبل از اینکه به ساحل برسند شکست سختی بر آنان وارد کرده عده ای را هلاک کرده، بقیه توانستند جانشان را گرفته وبگریزند.
این اقدام گستاخانه اقتضا می کرد که داریوش کبیر دست به اقدام تنبیهی برای زهر چشم گرفتن یونانیان بزند تا آنها دیگر نتوانند صلح و آرامش منطقه را بر هم بزنند.به همین دلیل به داماد خود مردونیه فرمانده سپاه سارد دستور بازداشت متخلفین وشورشیان را می دهد.مردونیه بسیاری از شورشیان را بازداشت کرده، برای مجازات به پارسه می فرستد.بعد از این ماجرا مانوردریایی بزرگی به وسیله ی سپاه ایران انجام می گیرد تا زهر چشمی از یونانیان بگیرد.از گزارش ها معلوم می شود که که یونانیان لاف زنانه می گویند سپاه ایران به یونان لشکر کشید اما در راه کشتی های ایرانیان دچار طوفان شده و درهم شکست(د چار خشم خدایان یونان شد).
بدنبال این ماجرا(مانور دریایی ایران) سران آتن چنان وحشت کردند که وقتی یک نمایشنامه نویس یونانی به نام فرینیخوس، نمایشنامه ی شورش یونانیان به سارد را به صحنه برد سران آتن به خاطر این اقدام(که تحریک آمیز بود وممکن بود خشم ایرانیان را در پی داشته باشد)مانع ادامه ی نمایش شدند. سران آتن اقدامات دیگری نیز برای خشنودی ایرانیان به کار بردند که موجب شد داریوش بزرگ به فرماندار لیدیه فرمان بفرستد که هرکدام از امیران شهرهای یونان که مورد رضایت مردم یونان نیست را برکنار کرده و دست مردم یونان را در انتخاب امیر شهرهایشان باز بگذارد.
اما در سارد تلاش های هیپیاس برای باز گشت به قدرت ادامه داشت وی به همراه یونانیان وفادار به خود وعده ای از اهالی سارد که شهریار لیدیه به کمک او فرستاده بود وارد شبه جزیره ی اتیکه شدند( که مرکزش آتن بود) آنها شهر اِریتِرَ(از توابع آتن) که در شبیخون به سارد دست داشت را گرفته معبد آن را به تلافی معبد آتن آتش زدند(این کار را سربازان ساردی به تلافی معبد خود انجام دادند و ایرانیان هیچ دخالتی در این امر نداشتند) و از آنجا وارد دشت ماراتن شدند.یونانیان نیز که تا آن هنگام از شنیدن نام سرباز پارسی لرزه بر اندامشان می افتاد، بوسیله ی یک اسپارتی ساکن آتن که خواب دیده بود خدای یونان در این جنگ به آنها کمک خواهد کرد دلگرم شدند.آنها با اسپارت تماس حاصل نمودند وتقاضای کمک کردند اما اسپارت که نمی خواست با سپاه ایران روبه رو شود به آنها پاسخ منفی داد. آتنی ها که از پیام  خدایشان دلگرم شده بودند با ده هزار نفر(همه ی جنگجویان آتن )به  طرف ماراتن حرکت می کنند(در راه هزارتن از پلاته نیز به آنها می پیوندند) .
در دشت ماراتن وقتی ایرانیان مشاهده می کنند که یونانیان حاکمیت هیپیاس را خواهان نیستند و به حاکمیت شخص دیگری(که نامش میلیتیاد بود) علاقه دارند، بنا بر دستوری که از طرف داریوش بزرگ مبنی بر باز گذاشتن دست یونانیان در انتخاب حاکم داشتند به سارد باز می گردند. این در هر حال نوعی پیروزی برای آتن بود که حاکم سر سپرده ی ایران(هیپیاس) را نپذیرفت.اما یونانیان لاف زنانه داستان جنگ ماراتن را لشکر کشی داریوش بزرگ به یونان و شکست او می دانند در حالی که می بینیم جنگ ماراتن جنگی میان دو رقیب قدرت در آتن بوده و ایرانیان هیچ دخالت نظامی در آن نداشتند.وتنها دخالت ایرانیان تمایل به یکی از طرف های ستیز(هیپیاس) بوده که وقتی نارضایتی مردم آتن را دیدند بر تمایل خود پافشاری نکرده بدون هیچگونه جنگی به سارد بازگشتند.»   
یونانیان لاف زنانه می گویند که پس از اینکه سپاه ایران شکست خورد(!!!) داریوش بزرگ تیری به هوا می اندازد ومی گوید ای زئوس انتقام مرا از آتنیها کشیده باد(!!) ودر جایی دیگر می گویند که داریوش بزرگ  به یکی از خدمه ی خود گفت:هر گاه به سر سفره ی طعام نشستم به من بگوشاها آتنیها را فراموش مکن(!؟!؟!؟!؟).انگار یونانیان نمی دانستند که در ایران رسم تیر انداختن به طرف خدایان وجود ندارد و از طرفی دیگر ایرانیان تنها به اهورامزدای پاک ایمان داشتند نه به خدایان دیگر.در مورد روایت دوم هم به قول استاد پیرنیا یونانیان این روایت را ساختند تا به خود ارزشی داده باشند  وگر نه چه قبل وچه بعد از جنگ ماراتن دربار ایران اهمیتی به یونان نمی داد.
از این قبیل روایات در نزد یونانیان بسیار است وتعجبی هم ندارد ازمردمی که با چند افسانه برندگان جنگ های مختلف را شکست خورده وشکست خوردگان آن جنگ ها را پیروز جلوه می دهند.







بازدیدهای امروز: 3  بازدید

بازدیدهای دیروز:1  بازدید

مجموع بازدیدها: 17539  بازدید


» موسیقی وبلاگ ? «
» اشتراک در خبرنامه «